گفتگو و گالری گردی با بهرام دبیری در بازدید از گالری گلستان چاپ شده در روزنامه شرق – زمستان 93
جمعه سردی است ،دل آسمان بسیار گرفته وهوا مالامال عطر برف است.با بهرام دبیری در آتلیه اش قرار گذاشته ام .آتلیه ای در فضایی متفاوت با فضاهای دیگر شهری.از میان باغچه ای عبور می کنم.حیاط خانه قدیمی مان را به یاد می آورم وزمستان های پر برف را که تا بهار تمام نمی شد.چند نفری در آتلیه وی حضور دارند .دبیری یک راست می رود سر اصل مطلب .کمی راجع به برنامه سوال می کند.ونهایتا دیدار را به نیم ساعت بعد در گالری هرندی موکول می نماید .قبل از رفتن از او قول می گیرم که به گالری های دیگری هم سربزنیم. با توجه به نزدیکی گالری آن ،قبل از حرکت به سوی گالری هرندی ودیدن آثار علی گلستانه ،سری به آن جا می زنم.با دیدن آثار به نمایش در آمده در "آن"هم دلم می خواهد ،ایشان هم کارها را می دیدند وهم می گویم چه خوب که ندیدند.شهر فرنگی از آینه .موشک های آینه کاری شده،تابلو های ازتصاویر مایکل جکسون،منری مونروو یک زن ایرانی ،که همگی آینه کاری شده اند وزیر آن ها به فارسی نوشته شده ساخت آمریکا وساخت ایران.نگاهی شاید اعتراضی با در نظر گرفتن زیر پوستی نگاه بازار .هدفی در هاله ای از ابهام که به نظرم بخش نگاه زیر پوستی به بازار ونمایش در کل نمایشگاه غالب است.مقصد بعدی همان گالری هرندی است که توسط خانم هرندی اداره می شود،در محله درروس.کوچک است اما صمیمی است.آثا
خوب حالا شما چه می گویید؟
شما چه می گویید؟
من می گویم که به دیدن نمایشگاهی آمدی از نقاشی های یکی از بهترین نقاشان ایران
که گویا خیلی هم به ایشان توجهی نشده
کسی هم نمی خواهد که به ایشان توجه کند ،وگرنه می توانسته.قصه مهم این است که دو گرایش وجود دارد ،همیشه هم وجود داشته وچیز تازه ای هم نیست ،فقط کمی عمیق تر شده .یک گرایش انواع حراج ها واسم ها وتبلیغات وقیمت ها وبازار و در طرف دیگر ،هنر خالص قرار گرفته که خلوت و صمیمی است.هنرمندی است که دچار این عوارض نمی شود.بدون تبلیغت،بدون جنجال ،بدون قیمت های عجیب.والان مادرایم کارهای نقاشی را می بینیم که نزدیک به پنجاه سال لاست که مشغو.ل به فعالیت است ولی ایان روی این آثارش یک میلیون تومان ،قیمت گذاشته.در شرایطی که شما چه در حراج ها ببینیدچه در بعضی از گالری های تهرون ،قیمت های عجیب وغریبی می بینید ،مربوط به هنرمندهایی که هیچ اهمیتی هم ندارندوممکن است در طی پنج سال ۀینده کسی تمایل به دیدن دوباره آن آثار نداشته باشد.
آثار گلستانه در این طول این پنجاه سال یک مداومت در خود دارد ،یک زبان شخصی که خیلی هم تغییر نمی کند ،بیشتر به نوعی مراقبه شبیه است.وانسان با نقاشی های وی احساس قرابت می کندباتوجه به پرسشی که من همیشه در مورد هویت در نقاشی داشتم و به نظرم با به کار گیری نقش مایه های ایرانی صرفا در نقاشی ،اتفاق نمی افتد ،چیزی که مثل آفت به جان بعضی از نقاشان ایرانی افتاده.اما دربرخورد با آثارگلستانه بدون زیاده گویی ،نوعی ویژگی مشترک سرزمینی وقومی را درک می کنیم.
دبیری :این همان گرایشی است که قبل از انقلاب هم وجود داشت وبعضی به عنوان سقاخانه آن را دنبال می کردندوایشان به به کار گیری بعضی نشانه ها که ممکن است بعضا خوب باشند وبعضا کلیشه ای باشند عناصری مثل بته جقه ،ابروی پیوسته ،خال بالای لب ومتکا وغیره که هنوز هم استفاده می شوند.ولی هویت تاریخی ،مربوط به درون هنرمند است،نه هیچ عارضه یا نشانه بیرونی ،برای این که نقاشی به خصوص ]هنری است جهانی ،همانند همه هنر ها و احتیاجی هم به ترجمه ندارد.اگر که ترجمه شعر کار سخت یا بعضا غیر ممکنی است،نقاشی ،یک تصویر است که از همان ابتدا برای همه مردم جهان ،ترجمه شده.اگر شما در این آثار حس سرزمین ،چشم انداز یا خاک ایران را دریافت می کنید،این امری درونی دراین هنرمند است.چیزی که بخواهد از گذشته وسنت آن را تقلید کند ،نیست.به خصوص توجه به این پرسش که وقتی می گوییم سنت ،منظور ما کدام دوره وسرزمین است ،آیا منظور تنها صفویه یاقاجار است ؟ما درباره بیش از شش هزار سال تاریخ صحبت می کنیم،در نتیجه گفتگو از نشان کردن یک دوره خاص به عنوان هویت که اغلب در هنر سقاخانه یا غیره می بینیم ،شیعه ناییو نام می گیرد.
امیرفرشی :خود نقاشان سقانه اما مخالف این موضوع هستند وآثارشان را برگرفته از هویت شکل گرفته در بطن مردم می شمارند.اگر چه من با سخن شما کاملا موافق هستم
دبیری :من درمورد نام خاصی صحبت نمی کنم وحتی قصد قیاس نقاشان سقاخانه را هم ندارم من در ادامه صحبت شما که گفتید این آثار بدون عنصر مشخصی حس ایرانی بودن دارد ،به این موضوع اشاره کردم. نقاشی که خالق این آثار است ،در این سرزمین رشد کرده،با این فرهنگ با این بوها ،با این چشم اندازها .به طور طبیعی اگر هر نقاشی در هرجا هست ،متعلق به همان مکان است مگر این که آثاری را ببینیم که نمونه آن در حال حاضر در گالری ها بسیار است ونمی دانیم این هنرمند نیویورکی است ،اهل چین است ،یا جای دیگری .حتی از روی کاتالوگ این نمایشگاه ها می توان متوجه این موضوع شد.
امیرفرشی : گلستانه از شاگردان آقای پتگرهستند گویا
دبیری :خیر بعید می دانم .علی گلستانه هم دوره آیدین آغداشلواست واین دو هم زمان نقاشی را شروع کردند.اگر من بخواهم در یک اشل جهانی به مقایسه علی گلستانه بپردازم ،می توان تنها را با سزان مقایسه کنم،که پدر هنر مدرن است.با توجه به قدرتی که در استفاده از خطوط می بینیم ،سادگی موجود در آثار، درعین استحکامی که در آن ها هست فضا ها، حجم ها وفاصله های به کار رفته در آثار بدون این که دچار هیچ نوع تصنعی بشود ،دارای نوعی حس و شعور بصری بسیار مقتدر ونفیس است .پیکاسو جمله ای دارد که می گوید ،اثر هنری مهم نیست ،افسانه اثر هنری مهم است .علی برای خود یک افسانه است. در تنهایی که در آن ،زندگی می کند.وی نه اهل مصاحبه است ،نه اهل سروصدا.او تنها به کار کردن مشغول است.واین مسئله مهمی است. در دورانی که همه ازطریق شلوغ بازی و جنجال ،اسم شان را مطرح می کنند.در نتیجه آن چیزی که ذات هنر است ودر خلوت اتفاق می افتد،هم در هویت علی گلستانه وجود دارد وهم در آثارش قابل رویت است.
امیرفرشی :این آثار خیلی ساده هستند و یک بدویتی در آن ها وجو دارد.چیزی که آن ها را با یک نقاشی از یک هنرمند کم تجربه متمایز می کند ،شاید همین استحکام و مدامت است .
امیرفرشی :در مورد نوع تکنیک در این مجموعه که مداد رنگی هست ،ایا استفاده از روش دیگری به انتقال بهتر مفهوم مورد نظر نقاش کمک نمی کرد؟آیا میزان تاثیر گذاری بر مخاطب را استفاده از این نوع تکنیک ،کاهش نداده؟
دبیری:می توانیم شکل دیگری را به حافظ برای انتخاب لغات پیشنهاد کنیم ،که مثلا اگر این جوری شعر می گفتی ،بهتر بود
امیرفرشی:منظورم بهتر یا بدتر نیست .در این تکنیک چه ویژگی خاصی پنهان است
دبیری:هنرمند در فرایند خلق اثر در جایگاه خداوند است .هر با شما به خود اجازه دادید ،که به خدا بگویید ،چرا پاهای شتر انقدر دراز است ،یا مار چرا دست وپا ندارد،در ان صورت به هنرمند هم می توانید بگویید.این یک امر قطعی است .به هیچ وجه قابل قیاس ،قابل تجزیه یا قابل تغییر نیست.یا آن را می پذیرید یا نه .
امیرفرشی :وجوه اشتراک زیادی در آثار گلستانه وجود دارد نوعی تکرار.در بعضی دوره های کاری گلستانه مثلا جاهایی تکنیک عوض شده.
دبیری :تمام اشعار حافظ دارای یک مضمون است با مجموعه ای از لغات .عموما ستایش اندام زن است .گردن آهو،چشم نرگس است گیس کمند قد سرو.هرهنرمند یک چیزی را می گوید و آن چیز عجیب و غریبی نیست.اما آن چیز رادر جهنی وزبانی،بیان می کند،که بی همتاست.
امیرفرشی:
دبیری:همان طورکه می بینید در این نمایشگاه 80 درصد آثاربه فروش رفته به دودلیل ،یکی به دلیل دوست داشت تنی بودن آثار وخوب بودن ان ها .دو این که هیچ توهم وادعایی پولی در این کارها نیست .بعضی ها هستند که از راه قیمت گذاری می خواهند کارشان را مهم جلوه دهند.علی از این آشیب برکنار است.برای او مهم است که مردم طبیعی که کار رادوست دارند آثار را در خانه خودداشته باشند.این صمیمیتی است که هم در تکنیک او وجود دارد هم در رفتاراو وهم در زندگی بی ادعاوکناره گیر وی .اما وقتی آثار او را می بینید با یک استاد تمام عیار مواجه هستید .زمان خلق این آثار اغلب مصطفی دشتی با ایشان همراه بوده و می تواند در موردشان توضیحاتی هم بدهد.
قلم قلم همان نقاش است .این ها تهران هستند ،کوچه های درروس است .این ها مجموعه یزد است که با هم بودیم .من با آب رنگ کار م کردم و او با فاصله بیست متر با مدادرنگی کار می کردومن هیچ وقت فکر نمی کردم این مجموعه بیست سال بعد،در این جا به نمایش در بیاید.میدان ساعت یزد.دواثر متفاوت که یک گویا مربوط به زمان قبل از رفت به اسپانیا هست.جزو معدود نقاشانی است که در محیط نقاشی می کند مثل امپرسیونیست ها .کوه کرکس بین شیراز ویزد
به نظر از لحاظ تکنیکی از نقاشان امپرسیونیست تاثیر گرفته
دشتی :خاطره یا عکس را بهانه نقاشی نمی کند.این کارها معمولا بین دو تا شش ساعت ،زمان می برده .روی کاغذ های خیلی معمولی با مداد رنگی های خیلی معمولی .مجموعه ای هم دارد که آب رنگ است .مجموعه هایی هم دارد که همین آثار را به صورت بزرگ تر با رنگ وروغن اجرا می کند.وبه اصطلاح نمایشگاه جدی تری برگزار می کند که به نظرم این ها از آن ها جدی تر هستند .خود نقاش هم نیست که به نظرم بهتر است که نیست چون می شود کارهایش را خالص تر دید.کدام نقاشی را می بینید که این گونه مردسه آکادمی را گذرانده باشد.هنرمند چهار پایه اش را می گذارد و شروع می کند به کار کردن
غریزی بودن کارهای گلستانه ویژگی متفاوت کارهای گلستانه است.خالص بودن کارها بدون هیچ ادا واصولی .نمی خواهد با یک نقاشی دنیا را عوض کند.آن چیزی را می کشد که جلوی چشمش عینیت دارد
ایرادی دارد ؟
نه ایراداست نه حسن است ،ویژگی است.می تواند ویژگی هم نباشد این یک نوع جان نقاشی است..عوض کردن دنیا مثل لایه های زمین است .وقت بیشتری لازم دارد ،شاید چندین قرن زمان ببرد.تازه قرن واژه کوچکی است .این کارها کار خاص نشده ای نیست تا بوده همین جور نقاشی بوده واحتمالا ادامه هم خواهد داشت.با که خیلی ها می گویند عمر این نقاشی به اتمام دسیده.ولی من قبلا گفتم باز هم می گویم وقتی یک نقاش مثل گلستانه شروع به کارمی کند ،یک نقاش متولد می شود .همیشه یک قصه ای در نقاشی هست.علی از یک آکادمی قوی بیرون می آید هم طراحی را خوب می داند هم رنگ را خوب می شناسد .ت رکیب بندی را خوب می شناسد واز دستش چیزی در نمی رود وکاملا نقاشی را کنترل می کند و بعد در کارگاه ۀن را به کار جدی تری تبدیل می کند که به نظرم همین کار کار جدی است.
Comments