گسست،یادداشتی برآثار مهرنوش رمضان نیا در گالری محسن ،چاپ شده در روزنامه شرق - مریم امیرفرشی
گسستن از ریشه اوستایی سید،سانسکریت چهید وپهلوی ویسستن است به معنی بریدن ،جداکردن پاره شدن ،منقطع شدن ورها شدن .ازهم جداکردن در تارزنجیرورشته و امثال آن که درازی داشته باشد حقیقت است ودرغیر از آن استعاره و تشبیه (برگرفته از لغت نامه دهخدا). گسست اتفاقی است که در هر لحظه در حال افتادن است وبرایند تمام این اتفاقات ،روابط و اندیشه ما ،تلاشی است برای گریز از تنهایی ،هر چه قدر که آن را انکار نماییم ،پدیده در گیر انسان مدرن . گسست عنوان مجموعه جدید مهرنوش رمضان نیا در گالری محسن است.تصویروی در تابلوهابرخلاف نمایشگاه های گذشته غایب است ،اما جای خالی او در تابلوهایش پیداست ،در قسمت های خالی آثار که با سطوح رنگ های تخت و چرک پوشانده شده اند جای یک شاهد عینی خالی است که می تواند نقاش یا مخاطب باشد ،شاهدی که به مشاهده تعریف رابطه میان انسان ،اشیاء وحیوانات و جهان اطراف ایستاده . تقابل این روابط با به کارگیری عناصری از قبیل حیوانات واقعی ،متلاشی شده ویا موذی،اشیاء ِبی جان متعلق به انسان مدرن ،عناصرانتزاعی شکل دار مانند کلاف های به هم پیچیده و خودانسان که غایب است ،در نقاشی های وی نمود پیدا کرده ،انسانی که نیست اما هست و گویی چند ثانیه قبل صحنه را ترک کرده ،تعارض و تضاد در تصاویر چه به لحاظ فرم و چه به لحاظ محتوا ،کاملا قابل درک و تشخیص است ،انگار نقاش همه درد ها و تمام فریاد های نزده خود را درتابلو ها بیان کرده ،در بعضی از آن ها بیشتر و در بعضی کمتر ،نکته دیگر 2 بخش بودن تابلوهاست و دلیل آن شاید همان مقوله گسست باشد ،که خود می تواند ویژگی متمایزی باشد اما تبدیل به ویژگی منحصر به فردی نشده ،اجرای آثار دقیق وهوشمندانه است و نشان از حضور عقلانیت از زمان خلق ایده تا اجرا می باشد ،مهرنوش رمضان نیا نقاش مدرنیستی است که با وام گرفتن از دغدغه های انسان معاصر در آثارش به نقد خشونت ،تقابل روابط ،استیلای زندگی ماشینی و انزوای پدیده های جاندار انسانی و غیر انسانی پرداخته. بر دیوار ورودی نمایشگاه چند خط از نمایشنامه مگس متعلق به ژان پل سارتر نقش بسته :"این همه سایه های موهوم که امروز در شهر سرگردانند ،هیچ کدام موهوم تر از من نیستند.من عشق های شبح سان را شناخته ام ،عشق های دل به شک و گریزنده به سان دود " اساس فلسفه اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم ،تقدم وجود برماهیت است،یعنی بیش و پیش از هر چیز بر وجود انسان تکیه دارد. از دیدگاه سارتر بشر در خود محدود نیست و از این رو انسان را نه تنها مسئول وجود خویش وفردیت خویش که مسئول تمام افراد بشر می پندارد.شاید انسان امروز از وادی تفکراتی مشابه عبور کرده و در حوزه اندیشه، دستاورد های جدیدی را دنبال می نماید اما هنوز در آثار بسیاری از هنرمندان ایرانی شاهد توجه و تاکیدبر مسائل زندگی با محوریت انسان ،منویات و تالمات درونی وی هستیم هر چه قدر تکراری و به نظر کلیشه ای .جمله پایانی را به گزیده دیگری از نمایشنامه مگس ،نوشته ژان پل سارتر اختصاص می دهم : آدم هایی هستند که ملتزم و در قید و بند زاده می شوند : آنها انتخابی ندارند ، در راهی رها شده اند ، در انتهای راه، نقشی انتظارشان را می کشد، نقش خودشان .
Comments