گالری گردی و گفتگوی مریم امیرفرشی با جواد مجابی درباره آثار بهزاد شیشه گران در گالری آریا
نفس بادصبا مشک فشان خواهد شد عالم پیردگرباره جوان خواهد شد...صبح آخر پاییزباشروع انواع مختلف پیامک ها وتبریک به مناسبت فرارسیدن شب یلدا وابیاتی ازاشعارحافظ ،گالری گردی این هفته باجواد مجابی ،نویسنده،شاعر،منتقد،پژوهشگرونقاش ،کسی که به قول خودش پنجاه سال گالری گردی کرده وحالا پنج سالی است که خود را بازنشسته کرده.محل اقامت او جای دنجی است وسط شلوغی تهران .
سکانس اول –خارجی –روز –هوای آلوده-گالری آریا
به پیشنهاد خود مجابی به گالری آریا رفتیم برای دیدن آثار بهزاد شیشه گران که روزهای پایانی نمایشگاه انفرادی اش را پشت سر می گذاشت.از همان ابتدا بی مقدمه سر حرف درباره موضوع نقاشی باز شد بی حاشیه رفتیم سراغ اصل مطلب!"بازار نقاشی" که به قول مجابی داردگرم می شود چرا که به نوعی سرمایه گذاری است واین نگاه، چیز تازه ای است که قبلا اتفاق نیوفتاده اومی گوید چیزی که به اقتصاد مربوط می شود،جامی افتد.برای انواع سلیقه در مملکت ما نقاشی وجود دارد،منافاتی با هم ندارند،باید این تنوع وجود داشته باشد،یک عده ای کار کاتوزیان را دوست دارند ،عده ای کار آقای صمیمی را .مثل کتاب یک سری آثار کامو وسارتر می خوانند یک عده ای کتاب های مبتذل .مهم این است که کتاب باید آزاد باشد.مردم باید انتخاب کنند.اما وقتی جلوی چاپ کتاب های ما گرفته می شود وبه آثار مبتذل اجازه نشرمی دهند،مشکل پیدا می شود و ماعصبانی می شویم.روزنامه ها همین طور.یک روزنامه مثل شرق جدی است ویک روزنامه هم روزنامه زرد است .البته خیلی به این تقسیم بندی اعتقادی ندارم .باید با فرهنگ سازی این مسائل را برطرف کرد نه با بستن روزنامه ها.ماسطح شعورمردم را ببریم بالا،خودبه خود مردم چیزهای بهتری را انتخاب می کنند".
باتوجه به کم بودن حجم ترافیک قبل از ظهردرکم ترین زمان ممکن به گالری آریارسیدیم اما قبل ازآن توانستیم بحث را کامل تر کنیم البته در بین بوق یک باره و بی دلیل خودرو ها و پیچیدن های به یک باره ،مجابی رشته کلام به هیچ وجه از دستش رها نمی شد ،او واقعا منسجم حرف می زد.
درموردنقاشی اعتقاددارم که به هرحال بازار خیلی موثر است . نقاش باید بتواند کارش را بفروشد واز طریق فروش زندگی اش را بچرخاند وبعد حرفه ای شود ودر میدان رقابت ،خودش را رشد دهد اگر نقاش موفق به فروش نشود ،یا دچار افسردگی می شود یا دچار توهم ،که نابغه است. پس از انقلاب ،بیشترین حمایت های دولتی وسرمایه گذاری در ایران درزمینه خوشنویسی و خط صورت گرفته ،دولت نباید دخالت می کرد ،خود هنرمندان باید این امور را اراده کنند.نقاشی ما نقاشی نیرومندوخوبی است اما معرفی نشده ،حمایت دولتی نشده که در دنیا دیده بشود ،یک دوره ای شده اما کافی نبوده .حدود پانزده هزار نفر خطاط در ایران شکل گرفتندودر حراجی ها آثارشان مطرح شدوبازاری برای شان درست شد .این بازار البته کمی تقلبی است.مثلادرهمین بازار دبی که عرب ها،هندی ها،ترک ها وایرانی ها حضوردارند ،اغلب به کالیگرافی وخط علاقه مندندبه دلیل این که درک شان از نقاشی بالا نیست .ده سال نقاشی در ایران نبود وبعد از آن خط جای آن را گرفت .خط به نظر من هنر نیست ،مهارت است .ما فقط چند نمونه داریم که مهارت را تبدیل به هنر کردند مثل احصایی یا مافی .تبدیل مهارت به هنر، ذوق و استعداد وقریحه خاصی می خواهد که مثلا یک آدمی مثل زنده رودی یا احصایی ،آن را دارند از قضا این نمایشگاه با این موضوع ارتباط دارد .شیشه گران دوباره برگشته به نقاشی – خط .اما خیلی آگاهانه ودرست برگشته.وی به عنوان نقاش برگشته نه به عنوان خطاط....کات
سکانس دوم –داخلی –روز- گالری پر از گل آریا و تابلوهای بهزاد شیشه گران
قبل از جواد مجابی از پله های گالری پایین می آیم ،کسی غیر از ماحضور ندارد.گالری آریا از معدود گالری هایی است که صبح ها هم پذیرای مخاطبین است .مجابی با شرحی از تاریخچه فعالیت بهزاد شیشه گران شروع می کند،از زمانی می گوید که وی پرتره "تختی "و"شاملو"را کار کرده او می گوید :"بهزاد نقاش خیلی خوب و طراح چیره دستی است وسابقه فعالیتش به دوران انقلاب بر می گردد،به زمانی که برادران شیشه گران با پوستر های خیابانی معروف شدند.به نظرم این نمایشگاه خیلی خوبی است از یک نظر این که دوباره به نقاشی –خط در ایران می پردازد وآن را از پیچی که از آن منحرف شده ،برمی گرداند.آن پیچ این است که خط ما به عنوان عنصر سازنده در ترکیب بندی در نظر گرفته شد.خط نباید صرفا به عنوان خط استفاده بشود بلکه باید به عنوان موتیف (نقش مایه )استفاده بشود.خط ومینیاتور دو منبع مهم هنری ماهستند که در این تابلو ها استفاده شده اند و در خدمت نقاشی هستند وخودشان به تنهایی موضوع کار نیستند.نقاش می گوید من خواستم یک نوع مجسمه در نقاشی پدید بیاورم .آیا در این امر موفق شده یا نه من نمی توانم قضاوت کنم.این آثارآثاری آذینی هستند که به تعبیری فیروز شیروانی دارد ،با تزیینی متفاوتند .تزیینی مرتبه فروتر وآذینی مرتبه عالی تر شکل هنری است.این آثار تابلوهایی هستند،زیبا،با تناسبات دقیق،ساختارمحکم ورنگ های گرم ومطبوعی دارند.یک نوع کهنه گی در آن ها هست که به نسخه های خطی بر می گردد.رنگ های مخصوص مینیاتورکه در این آثار دیده می شود (مثل آبی و طلایی )وترکیب متناسب با خط در یک عنصر غالبی به نام نقاشی است که اهمیت پیدا می کندوخط در خدمت نقاشی است.نزدیک ترین قوم وخویش به آثار شیشه گران ،آثار اویسی هستند.اوهم از همین منابع استفاده کرده ویک جور خویشاوندی در آثار این دو نفر هست.این آثار از دور ایده ای از مینیاتور به ما می دهند،اما وقتی نزدیک می شویم ،می بینیم که نقاشی هستند".
اودرادامه با دقت بیشتر درمقابل هریک از تابلوها نگاه های متفاوت وشخصی خودش را درباره هریک از تابلوها اظهارکرد. او یکی ازتابلو هارا با عنوان "احتمال"نام گذاری کرده وشباهت معماری سنتی خودمان رادر تابلوی دیگری به دقت برای من توضیح دادووقتی مقابل تابلویی که به پوستری از شاملو اختصاص داشت ایستادیم درباره گفتگوی خودش با شیشه گران و مناسبت این تابلو با روز تولد شاملو یعنی بیست ویک آذر سخن گفت ،دقیق ،شیرین و منسجم ..."چشمان ات راز آتش است وعشق پیروزی آدمی است هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد...".شاملو
تصویر گر یا نقاش
شاید به نظر برسد که تابلوهای شیشه گران با توضیحی که درباره اشتراکات آن ها با مینیاتور و وجود نوشته در آن داده شدبه تصویرگری نزدیک شده باشد اما مجابی نظر دیگری دارد:"خویشاوندی بین تصویرگری ونقاشی در این آثار زیاد است ،به این علت که نقاش کار گرافیکی هم انجام می دهد.ولی این کار ظریفی است که نقاش روایتی را بگوید ،بدون این که آن داستان یا روایت را نقل کندواین که کار روایی باشد بدون تاکید روی موضوعی خاص.درآغاز آثاربرادران شیشه گران به هم خیلی نزدیک بود اما به مرور از هم فاصله گرفته وحالا هرکدام تشخص هنری خود را دارند".
حرف مهم
"این تابلوها شیرین و دلچسب هستند وبیننده را یک بار دیگر با نقاشی آشتی می دهند.بسیاری از کارها این روزها مخاطب متوسط را فراری می دهند،به این علت که نقاشی را نمی فهمند.این جا به مرز حس کردن نزدیک می شوند ،حس می کنند با فضا آشنا هستند".
پرسیدم نظرتان راجع به ابعاد تابلوها چیست ،چرا که ابعاد در این نمایشگاه تغییر کرده بود ،اودر پاسخ گفت :"ابعاد تابلوهای قبلی بهزاد خیلی بزرگ بودند والان کوچک شده اند.به نظرم کار کردن در ابعاد کوچک به شاعرانگی وخصوصی بودن تابلوها کمک می کند.در تابلوهای بزرگ یا خیلی بزرگ که آمریکایی ها رواج دادند،شخص در تابلو غرق می شود ،در صورتی که در تابلوهای کوچک ،این شخص است که مسلط است ویک نوع با تابلو ارتباط خصوصی برقرار می کند.به هر حال وی هر دو تجربه را داشتهاست.شیشه گران مارا به به یک نوع نوستالژی تاریخی می کشاند.از این نظر قطع کوچک ،ما را به خواست گاه نقاشان ایران نزدیک می کند.نقاشی ما هزاران سال روی نسخه های نفیس زندانی بوده واین اواخر آزاد شده ویکی از دلایلی که مردم ایران زیاد به نقاشی علاقه مند نیستند ،چون هیچ گاه دراختیار آن ها نبوده .نقاشی در نسخه های شاهنامه و سعدی و خمسه نظامی بوده و این ها هم در دربار یا خانه اعیان واشراف نگه داری می شدند.یا در کوزه وبشقاب وکاسه بوده ومحدود بوده به نقش ماهی و آب وغیره یا در پرده های قهوه خانه ها ونسخه های چاپ سنگی در اختیار مردم قرار می گرفته .مخاطبین نقاشی ایران هیچ گاه تربیت نشده اند برای دیدن نقاشی ،چون در اختیارشان نبوده.حضور نقاشان از 1304 در ایران شکل گرفت و دو دهه با آن مخالفت شد .اولین گالری در 1328 شروع به کار کرد ودرفروردین 1337 اولین بی ینال نقاشی در تهران گشایش یافت. چندین دهه طول کشید تا رسانه ها ومردم با نقاشی مدرن ارتباط برقرار کنند..امروزه خبری از آثار هنری معاصر در خانه ها نیست همه لوازم در خانه مدرن شده،مبلمان ، پرده ها یا لوازم صوتی ،اما نقاشی ها متعلق به دو قرن پیش است ،بسیار نفیس وگران است اما ارزش هنری ندارد".
سئوال آخر:تکلیف هنر معاصر در ایران چیست ،رسانه های نو چه جای گاهی دارند،این را من می پرسم و او در جواب می گوید:"نواندیشی ونوآوری با نوگرایی فرق می کند ،تنها هنری که در ایران ریشه دارد وبرای عام وخاص معنا دارد ،شعر است.حتی معماری ما هم معماری خاص و درخشانی نیست،همان طور که نقاشی ما هم نیست موسیقی ما هم همواره دچار محدودیت بوده .زمانی که نقاشی مدرن در ایران مطرح شد،دو دوره راطی کرد.یکی دوره نوگرایی بود که هر چیز را در غرب می دیدیم ،همان کار را انجام می دادیم.این دوره نوگرایی تا الان طول کشیده وبه نظر من دوره نوگرایی یک جور تقلید است ویک جورخود باختگی است در مقابل چیز هایی که آدم می بیند .چیزی که خیلی اهمیت دارد این است که آدم باید نوآور و نواندیش باشد.هنرمند باید نواندیش باشد.باید چیزهای نو را دردنیاببیند،فرهنگ تصویری خودش را بشناسد وبه مملکت وفرهنگ خودش مسلط باشد وبه تجارب خودش احترام بگذارد واز مجموع این ها یک روایت از درون فرهنگ خودش ارائه نماید .آدم نوگرا به بیرون نگاه می کند در بیرون چیدمان واجرا برگزار می شود ،همان را اجرا می کند .این ها شلوغ کار ی است اگرچه من خودم آدم شلوغی بودم وهستم اما تقلید صرفا فاقد ارزش است.شاید این آغاز کار برای هنرمند باشد.یک عده فکر می کنند با رفتن به کلاس یا گذراندن دوره ای در دانشگاه ،هنرمند می شوند ،اصلا این جور نیست ایشان می توانند هنر شناس بشوند.هنرمند از مقوله دیگری است واین ساختار ذهنی آدمی است که او را به شاعر،سینما گر یا نقاش بودن سوق می دهد،اورا هدایت می نماید به سمت جلو.آدم نواندیش هم حرف تازه دارد هم نیاز مردم را براورده می سازد.این رسانه های جدید هدف اصلی نیستند مثلا ویدئو آرت ،یک شیوه زبان است تا یک اثر خوب آفریده بشود..."
سکانس کمی مانده به آخر
خارجی –روز –روز صدای کلاغ ها در آخرین روزپاییز
تجربه دیدن آثار دردو گالری بعدی ،یعنی سیحون ووالی تنها به مرور خاطرات گذشته ودور گذشت و ایشان ترجیح دادند درباره آثار حرفی نزنند .گالری سیحون میزبان آثارنقاشی جوان و گالری والی میزبان یک نمایشگاه گروهی بود که مضمونی اجتماعی داشت و نگاهی سطحی و در بعضی آثار عمقی ترنسبت به مضامین اجتماعی از قبیل جنگ،آلودگی فضا و سانسور را دنبال می کرد .درگفتگویی سه نفره که خانم والی صاحب گالری والی آن را همراهی می کردند .تلاش ،مطالعه ،صبروممارست جزو پیشنهاداتی بود که به اتفاق جواد مجابی و خانم والی برای نسل هنرمندان جوان در حوزه تجسمی داشتند.
سکانس آخر
خارجی –روز هوای آلوده تهران وترافیک روان
با جواد مجابی نوسته چاپ شده در روزنامه شهروند را که وی درباره شب یلدا نوشته بود مرور کردیم ومن با تبریک شب یلدا ایشان را بدرقه کردم.
Коментарі