top of page
Writer's pictureMaryam Amir Farshi

تهران خاطره ندارد،گفتگو با محمد اسکندری درباره نقاشی دیواری ،چاپ شده در روزنامه شرق


تهران خاطره ندارد گفتگوی مریم امیرفرشی با محمد اسکندری درباره نقاشی دیواری

اگر که ساکن کلان شهر تهران باشید یا اگر در سال های اخیر گذارتان به این شهر افتاده باشد،باپدیده ای نه چندان غریب مواجه شده اید.خیابان ها،کوچه ها ،میادین یا محله هایی که تغییر کرده اند ،آن قدر تغییر کرده اند که دیگر نشان یا خاطره ای ،نه از گذشته ای دور که ازگذشته ای نزدیک را هم برای تان تازه نمی کنند.خانه هایی با حیاط ودرخت وایوان که هر روز تعدادی زیادی از آن ها تخریب شده و به آپارتمان های بی قواره وزشت و بی بنیاد تبدیل می شوند.میدان هایی که هرروز طرحی نو درآن ها اجرا می شود،وتابلو های تبلیغاتی فراوان که درگوشه و کنار شهر سبز شده و میوه ای جز تصاویرزشت و پیش پا افتاده ثمره ایشان نیست.در این وانفسا دیوار های خاموش قد کشیده دراین شهر با مالکیت های مختلف حقیقی و حقوقی ،بهانه ای شده شاید برای ندیدن زشتی ها و ماندگار کردن بعضی از خاطره ها.رنگ گرفتن دیوار های تهران ،اتفاق جوانی است ،کافی است ،اتوبانی را در طول 8 سال گذشته در تهران به خاطر بیاورید.یک روز نقش بتون بر خود داشته ،یک روز کامپوزیت های صنعتی روی آن قرار گرفته وروزی دیگر به موزاییک رنگی ،نقش شده.سوال این است .این طرح ها و رنگ ها چگونه بر دیوار می روند .و اساسا نقاشی دیواری چه رسالتی در زیباسازی شهر دارد.آیا هنرمندان شهر که تعداد آن ها هم کم نیست ،نقشی در تحقق زیبایی شهر خود دارند؟به این بهانه گفتگوی کوتاهی را با محمد اسکندری ،نقاش و مدرس واحد نقاشی دیواری دانشگاه هنر انجام دادم .قرارما حیاط دانشگاه هنراست که مدتی است به خیابان سی تیر منتقل شد.دانشجویان این واحد بعضی در حال استراحت و بعضی در حال کار.تصتویری هم روی دیوارهای کوتاه دانشگاه نقش بسته ،تصاویری با نماد و نشانه های مختلف از عکس خواننده فقید گرفته تا نشان مصدق و ابن بابویه.نقاشی ها نسبت به تصاویرروی دیوار سطح شهر متفاوت است اما گرایش فانتزی وداستانی آن با توجه به انتخاب عناصر و رنگ ها چنگی به دل نمی زند.ونمی توان پیش بینی کرد که چه بلایی سرشان خواهد آمد سر خودشان وآفرینندگان شان وقتی روی دیوارهایی با ابعاد بزرگ اجرا شوند.

دانشجو ها برای نقاشی روی دیوار های بزرگ وشرایط سخت هم آموزش می بینند؟

در دوره های مختلف تکنیک های مختلف مثل فرسک یا آنکاستیک (نقاشی مومی )را آموزش می بینند.در این 2 سال اخیر نگاه متفاوت ونویی به آموزش نقاشی صورت گرفته و از اساتید جوان در آموزش استفاده شده و کلا داریم سعی می کنیم دیدگاه دانشجویان را نسبت به نقاشی دیواری تغییر بدهیم.در کارگاه اولیه از رسانه های دیگری هم در ابتدا برای آموزش استفاده می کنیم مثل نمایش فیلم،موسیقی .ودر نهایت به نوعی دانشجوها را برای انجام کار گروهی آماده می کنیم.این که اصلا چگونه مقابل دیوار قرار بگیرند یا در شرایط سخت آب و هوا ،نقاشی کنند.البته در ترم های قبل با مبانی طراحی و نقاشی آشنا می شوند.

این کار به ایشان کمک می کند که اگر سفارشی را به تنهایی از سازمانی مثل شهرداری قبول کردنند ،بتوانند از عهده انجام ان بر بیایند.اگر چه در حال حاضرشهرداری ازروش دیگری برای اجرای پروژه های شهری اتخاذ می کند.مثلا طرح را از دانشجو یا فارغ التحصیل می گیرد ،اما اجرای ان را به افراد یا شرکت هایی واگذار می کند که معمولا هم تخصصی در این زمینه ندارند.متاسفانه این کارها به نوعی انحصاری شده اند .دانشجوی نقاشی خانه نشین می شود وعده ای غیر متخصص کار را به صورت کنتراتی سفارش می گیرند.

نقاشی دیواری ،آن چیزی که ما رد تاریخ هنر می بینیم ،در ابتدا اصلا جنبه سفارشی نداشته البته دردوره متاخر.این جنبه آسیبی به لحاظ ماهیت به این کار نمی زند؟

ما سعی می کنیم درست به دانشجویان آموزش بدهیم .وخیلی درگیر این موضوع نیستیم که در شهر دیوارهایی وجود دارد که متعلق به یک سازمان و یا نهاد است .یا سفارشی به ایشان داده می شود یا خیر

این طور که از گفته های شما بر می آید رویکرد دانشگاه حضوراساتید جوان وفعال در زمینه هنر های معاصراست.تب هنرهای های معاصر هم که این روزهابسیار تند است. تکلیف گپ به وجود آمده بین هنرمعاصر و سنتی است یا مساله بحران هویت و این حرف ها چه می شود؟

چندسال پیش ، در موزه هنرهای معاصر،در یک سخنرانی که به گمانم آقای عربشاهی بودند،ایشان نظرش این بود که اثری که هنرمند آن ایرانی است ،هویت ایرانی دارد.اصراری که ما در مساله هویت داریم ،اقتضای زمان و مکان هنرمند است.یعنی اقتضای هنرمندی که د ردوره صفوی کار می کرده با دوره تیموری یا دوره پیش از انقلاب ،انقلاب یا دوره جنگ ،متفاوت است.رفتارهای هنرمند در این دو دو دوره اخیر انقلابی بوده،حتی رفتارهای روشنفکری ما انقلابی بودند .هنر آن دوره وادبیات ان دوره هم حالت مبارزه جویی به خود گرفته.ولی بعد از این دوره ،خواسته زمان ما بستگی به تجربه زیسته آن داشته .این آثار اقتضای زندگی امروز ایشان است.این نقاشی ها که می بینید ،موضوع شان تهران است.اوایل کار طرح هایی که بیشتر بچه ها می دادند ،حول و حوش مسایلی بود که می توانست جنبه منفی داشته باشد مثل آلودگی هوا و غیره .ولی من به شخصه معتقدم اگر کاری قرار است در محیط شهری انجام بشود باید به دلپذیر شدن محیط شهری کمک بکند .بازنمایی مسائل منفی مثل آلودگی یا شلوغی بیشتر انرژی آدم ها را می گیرد و باید بتوانیم به تعدیل فضا کمک بکنیم وهمین د ریک کار دیواری ،کافی است که شخصی که از کنار یک کار دیواری رد می شود ،یک لبخند به لبش بیاید .

یعنی قصد شما امید پروری است؟

نه وظیفه هنرمند امید پروری نیست ،فقط حال مخاطب را خوب کند .البته منظورم در کار دیواری است.

برنامه ای برای نمایش این آثار در جای دیگری هم دارید ؟

از نظر من اهمیت ماجرا در این است که بعد از سال ها نقاشی دیواری با رویکردی کاملا متفاوت ،اجرا شده.سال های قبل یا روکردشان انتزاعی بوده یا برمی گردد به نقاشی دیواری هایی که اوایل دهه هفتاد می شده .که یک جور حال شعاری در کارها وجود داشته .به شخصه خود من از زمانی که در این واحد شروع به تدریس کردم .رویکردم این بوده که کار هنری محیطی قرار نیست که پیام بده به بیننده .چون بیننده ،درشهر دایم در معرض پیام های مختلف از طریق رسانه های مختلف است وبرای او این موضوع خسته کننده است.بنا براین من به شخصه فقط رویکردم تلطیف فضاست.به عنوان نمونه من خودم سفارشی را از شهرداری منطقه 6 برای طرح تابلوی سر درداشتم .مجری پروژه می خواست ما در این تابلو هم پیامی را بگنجانیم.این وظیفه چگونه بر دوش ما قرار گرفته ؟می توان نگاه های دیگری هم به این جریان داشت.در اصفهان در محیط ایستگاه های اتوبوس ،ازاشعار سعدی و حافظ در این فضا استفاده شده.که با توجه به علاقه ایرانی ها به مقوله ادبیات ،رویکرد جالبی در فضاهای شهری است.این برای یک شهروند پذیرفتنی تر و تاثیر گذار تر است .من در کل در مورد کارهای محیطی که در حال انجام است رویکردم تلطیف فضاست.

درسال های اخیربه نظر شهرداری با موضوع نقاشی دیواریجدی تر برخورد کرده،اما ما شاهد آزمون و خطاهای مختلفی چه در نحوه اجرا و چه د رتنوع محتوای پروژه های اجرایی روی دیوار های شهر هستیم.در حال حاضر گویا شکل خاصی به خود گرفته.اما تفاوت های فاحشی در نوع اجرا و حتی موضوع به چشم می خورد. یکی از اجراهایی که خیلی متداول شده ،اجرای موزاییک های رنگی است که به نظر با توجه به قابلیت های کمی ،مثل قابل شستشو بودن و ماندگاری با استقبال بیشتر ی روبه رو بوده ونسبت به بقیه اجرا ها از توفیق بیشتری برخوردار بوده.دانشجو ها در این واحد با این ماده یا کلا تکنولوژی جدید وکاربرد آن آشنا می شوند؟

در ترم های قبل بله ولی در این ترم ،خیر من ترجیح دادم که دانشجوها بیشتر روی محتوا وموضوع تاکید کنند،تا تکنیک های مختلف را تجربه کنند البته اگربخواهند تکنیک هایی مثل فرسک،موزاییک یا نقش برجسته تجربه کنند ،می توانند در کلاس های جداگانه ای که در دانشگاه هست ،حضور داشته و آن ها را آموزش ببینند.دوره های آموزش موزاییک توسط آقای ایرج اسکندری بعد از انقلاب در این جا راه اندازی شد.براساس روشی که در فرانسه ،آن را آموخته بودند.چندسال پیش درباره تصاویرشهدا به زیبا سازی پیشنهادی شد که به جای این که تصاویر ایشان را روی دیوار اجرا کنیم ،بیاییم با تکیه بر فرهنگ ایرانی ،در سطح شهر سقاخانه هایی بسازیم و عکس شهدا رابالای آن ها قراردهیم.متاسفانه این اتفاق به بدترین شکل ممکن افتاد.یک سری آب خوری راه افتاد که عکس شهدا هم بالای آن بود اما اجرای آن روی سنگ های تیره و کدر توسط یک سری سنگ کار ساخته شد .سقاخانه های قدیمی که در محله های قدیمی هم هنوز هست خودش اثر شهری متفاوت است با کاشی کاری و جایی که برای روشن کردن شمع وجودداشته.اگر این پروژه درست اجرا می شد می توانست به شهر یک شخصیت بدهد .اکثر شهرهای دنیارا بر اساس معماری خاص آن شهر می توان تشخیص داد اما در تهران هر منطقه ساز خودش را می زند.

یا اصلا سازی نمی زند!

طراحی بر اساس واردات محصولات خاص صورت گرفته ،مثلا چراغ های نوری یا یک سری نخل یک دفعه در میادین شکل گرفت و این نازیبایی شهری تحت تاثیر بی سلیقگی کسانی بوده که مسولیت تصمیم گیری را به عهده داشتند.

آیا تا به حال تعاملی بین دانشگاه وسازمانی مثل شهرداری صورت گرفته ؟

به صورت فرمایشی بله ولی به صورت جدی خیر ،تجربه شخصی خود من هم بوده ،طرحی را ارائه دادم ولی حتی پیگیری هم نشده.به هرحال شهرداری ساز و کار خودش را دارد در نحوه بستن قرار داد وغیره.ما عضو شورا بودیم ولی بعد پی گیری نکردیم.

با توجه به شرایط جوی وتعطیلی دانشگاه گفت وگوی ما بیش از این ادامه نیافت.ومن در طول بازگشت از دانشگاه کماکان از کوچه ها و خیابان هایی عبور کردم که به سرعت در حال تغییر بود.ساختمان هایی که نه توسط شهرداری یا راهسازی که توسط خود شهروندان در حال تخریب بودندشاید برای منفعت مالی بیشترشاید زندگی بهتر.اما یقین دارم زندگی بهتر نیست درشهری، بی هویت و بی خاطره.

5 views0 comments

Recent Posts

See All

コメント


bottom of page