top of page
Writer's pictureMaryam Amir Farshi

آینه ها و سنگ ها، گفتگو با علیرضا امیرحاجبی درباره پروژه هنر زمینی وی


هنرزمینی (Land Art )،فرایندی ومفهومی به حوزه وسیعی ازکارهای هنری گفته می شودکه در پرتو اندیشه های مینی مالیستی ،پس از سال های 1970 میلادی ،شکل گرفته وعنوان "پست مینی مالیسم" هم به آن ها اطلاق می شود.رویکرد اصلی مینی مالیسم،ماده و خصلت های آن است.وبر اساس همین رویکرد وتحت تاثیر اندیشه های فلسفی و پدیدارشناسانه ،زمین به عنوان ،منشاء ماده مورد توجه هنرمندان قرار گرفته و هنر زمینی یا لند آرت به وجود آمد .از پیشگامان این هنر می توان به "رابرت اسمیتسون"یا "جیمز تورل"،اشاره کرد.علیرضا امیرحاجبی ،پژوهش گر وهنرمند که در حوزه های رسانه های مختلف هنری فعال است ،پروژه ای را تحت عنوان" سنگ – آینه" در منطقه باستانی شهر "یئری" اجرا کرده، که بازتاب های مختلفی نزد اهالی هنر و رسانه را به همراه داشته است.شهرباستانی "یئری"در استان اردبیل واقع شده است.در این سایت تعدادزیادی سنگ افراشته موجود است که با اشکالی مشابه کنار هم چیده شده اند. (نیایشگاه اصلی منطقه شهر یئری ،شامل بیش از ۳۰۰ سنگ افراشت با ارتفاعهای مختلف از ۳۵ تا ۲۵۰ سانتیمتر با شکلهای انسانی هستند که حاوی صورت آدمی( بدون دهان) ، دست و شمشیر هستند.چارلز برنی دوره آنرا همزمان با هخامنشیان ولی خارج از محدوده دولت آنها می داند. اینگراهام و سامرز آنرا به پیش از هزاره اول تعلق دانسته اند. با توجه به نبود سفال در کنار سنگ افراشت نمیتوان نظر دقیقی در مورد زمان سنگ افراشت داد ولی آنها میانه هزاره دوم تا میانه هزاره اول را بهترین دوره برای سنگ افراشت دانسته اند)*. پروژه امیرحاجبی ،نصب آینه کنارسنگ افراشته ها است.با توجه به رویکرد متفاوت وی نسبت به این پروژه و دغدغه های او بیش از خلق یک اثر هنری با او به گفتگو نشستیم.

با کمی توضیح درباره پروژه شروع کنیم

محوطه باستانی"شهریئری " در نزدیکی مشگین شهر واقع شده و قدمت تقریبی آن به عصر آهن بازمی گردد.یعنی مربوط به هفت هزار و پانصد سال پیش.اسم ورسم مردمان اش معلوم نیست.قبل از انقلاب گمانه زنی هایی توسط یک باستان شناس آلمانی به نام برنی صورت گرفت بوده اما کاوش اصلی در اوایل دهه هشتاد شمسی ودر 3 فصل تحت سرپرستی جناب دکتر نوبری صورت می گیرد. از جمله نتایجی مهمی که در این کاوش ها به دست می آید ،کشف یک معبد ونیز بخش های دیگری مثل بخش مسکونی وبخش صنعتی است، که شامل کوره های ذوب آهن و مفرغ و هم چنین بخش سفال گری هم می شود. اما اجرای من در محوطه معبد بود. آینه هایی به ارتفاع یک متر و پنجاه تا یک متر و هشتاد سانتیمتر را در کنار این سنگ افراشته های در این معبدقرار دادم.

هدف اصلی شما از اجرای این اثر چی بود؟

هدف اصلی من از قرار دادن آینه ها کنار این سنگ افراشته ها،این بود که بازدید کننده از این مکان،برای لحظه ای هم،خودش را در آینه ببیند.آینه به نوعی ابزاری برای بازیابی مجدد هویت است .این چیدمان به نظرم موفق هم عمل کرده،چون بازدید کنندگانی که به شهر "یئری "می آمدند و واکنش های جالبی دارند.

به طور معمول مخاطب در مقابل هر اثر هنری چه در یک گالری و چه خارج ازآن برای چند لحظه ای خود را فراموش می کند،چون در حال نظاره کردن است.در این نظاره ،یک رهاشدگی و فراموشی وجود دارد.تماشاگر خودش ، دغدغه هایش وا ین که در کجاست ودر حال انجام چه کاری است را، برای لحظاتی فراموش می کند.چون در حال نظاره امری غیرواقع است.آینه ها در ابتدا همین نقش را برای من ایفا می کردند.مخاطب در حال نظاره این سنگ افراشته های زیبا ،یک لحظه خود را در آینه می بیند و یک حس انطباقی بوجود می آید.حتی اگر نتجه ای هم نداشته باشد . عمل نگاه کردن به خود ودر همان حال دیدن سنگ افراشته ها. این همان مفهومی است که به دنبال آن بودم که خوشبختانه محقق شد.اما بعد از این اجرا،که اجرای سختی هم بود با توجه به حساسیت های موجود به یک سایت باستانی از سوی میراث فرهنگی وموارد دیگر،لایه های دیگری از این کانسپت برای من عیان شد.آینه ها خود نوعی کولاژ بودند که تصویر یک بخش را در بخش دیگری نمایش می دادند.یعنی مخاطب می تواند هم مقابل خود را ببیند و هم بخشی از پشت سر خودش را.به عبارتی خلق تصویر در تصویر که نتیجه جالبی برای من بود.اما این چیزی نبود که من از ابتدا به آن فکر کرده باشم.واین روند درزمان اجرا ،اتفاق افتاد.چند مفهوم دیگر هم از سوی دوستان و صاحبان نظر مطرح شد.مثل وضعیت آینه ای لکان و موارد روانکاوانه که خب درباره این موارد هم من فکر خاصی در ابتدا نداشتم.

دیدن مخاطب در آینه ،چه هدفی را دنبال می کرد.قراربود تحولی درون او رخ بدهد ،یا خودش را در مواجهه با تاریخ ببیند؟یامی خواستید یک تضاد برای اوایجاد کنید؟

در مواجهه با تاریخ...شاید به یک شکلی.وقتی شما در محوطه باستانی که قدمت آن هفت هزار سال است می ایستید، خودبه خود تحت تاثیر کاریزما و جاذبه آن محیط قرار می گیرید.کانسپت من ،خیلی ساده تر بود واتفاقا آدم هایی که با موضوع خیلی ساده برخورد می کردند ،مثل مردم محلی منطقه ،زودتر کانسپت من را درک کردند،به نسبت کسانی با تحصیلات بیشتر یا صاحب رتبه های اجتماعی بالاتر.مثلا افرادی از اهالی روستای پیرازمیان ،که روستایی درپایین آن منطقه است ،به هنگام بازدید،هیچ سوالی از من نکردند.دایما خودشان را در آینه ها نگاه می کردند.اتفاقا یکی از آن ها به زبان ترکی به همراهش می گفت:"وقتی خودم را در آینه می بینم ،انگار شباهت هایی به جدم دارم".که منظور از جد همان سنگ افراشته ای بود که کنارش ایستاده بودند.من فکر می کنم هر چه ساده تر با هنر مفهومی ،به صورت عام وبه صورت خاص با هنر زمینی" Land Art "برخورد کنیم و از تعاریف خیلی فلسفی ،پیچیده وغامض گویی در باره یک اثر،اجتناب کنیم،به نفع همه هست.هم مخاطب ،هم هنرمند وهم خود اثر.اثر من یک اثر ساده است.

چرا سراغ Land Art یا همان هنر زمینی رفتید،دلیل انتخاب این مقوله چی بود؟

به دلیل آزادی در آن. اما مشکلاتی هم در لند آرت و چیدمان های محیطی وجود دارد ،به خصوص به لحاظ اقتصادی.اگر شما پول کافی برای اجرا داشته باشی،که خودتان آن را انجام می دهید.در غیر این صورت برای اجرا حتما نیازمند حامی مالی خواهید بود.با توجه به این که در ایران اصلا این هنر شناخته شده نیست پیدا کردن حامی مالی مشکل است . شاید به همین دلیل است ما تعداد کمی هنرمند در این حوزه داریم .اما با توجه به مشکلات زیادی که اجرای این کار داشت مثل موارد اداری ،گرفتن مجوز ها از سازمان هایی مثل محیط زیست ،میراث فرهنگی ،گردش گری ،طبیعت گردی و غیره،برای اجرای پروژه،عاملی که باعث می شود ،پیه همه مشکلات را به تن بمالیم ،برخورد با طبیعت وداشتن آزادی است که با توجه به انتخاب فضا ،می تواندهم پروژه های بسیار بزرگ و یا کوچک را شامل شود اما متن کار گسترده و وسیع است و این آزادی و تنهایی بر همه سختی ها برتری دارد.بازخورد اثر زمانی است که کار به پایان رسیده.اما وقتی در یک گالری یا در محیط های شهری،اثری را ارائه می کنی ،با آدم های مختلفی مواجه می شوید .اما در لندآرت و چیدمان محیطی ،انزوا واستقلال خوبی وجود دارد.چالش های این هنر هم جالب هستند ،حساب و کتاب زیادی در این کار لازم است وبا این که کار با طبیعت ،کار ساده ای به نظر می آید اما در گیری با آن،فوق العاده مشکل است.زمان و مکان دست شما نیست،فصل در حال گذار است،گرما و سرما وجود دارد و هنرمند باید همه این مسایل رادر نظر بگیرد.من یک روز وقتی در محوطه مشغول کار بودم ،به یک باره برف شروع کرد به باریدن.من چه باید می کردم .بادهای شدیدی در این محوطه وجود دارد.این مشکلات در گالری اتفاق نمی افتد.آن کاتارسیسی که تو درباره آن گفتی ،اتفاقا بیشتر برای هنرمند اتفاق می افتد.

پروژه های لندآرت که توسط هنرمندان دیگر در جاهای دیگر دنیا اجرا شدند ،عموما به همان شکل در طبیعت باقی می مانند.چیدمان آینه ها موقتی هستند.یا دائمی؟

هم موقتی و هم دائمی.آینه ها تا فصل بارش برقرار هستند ودرفصل سرما و بارش جمع شده،به انبار منتقل می شوند واگر نیاز به تعمیرداشته یاشند،تعمیرات روی آن ها صورت می گیردو دوباره بعد از اتمام فصل بارش،چیده می شوند.

همکاری بخش دولتی با همه این اوصاف چه طور بوده؟

کارشناسان و مدیران اداره میراث فرهنگی اردبیل و مشگین شهر همکاری بسیار صمیمانه ایی داشتند. این پروژه درابتدا برای شان ناآشنا بود. خب یک نفر به یک باره به میراث فرهنگی اردبیل مراجعه کرده و گفته من می خواهم تعدادی آینه را در محوطه شهر یئری بچینم.این برای آن ها عجیب بود وبا وجود این که مثل خیلی ها درباره لند آرت و چیدمان،اطلاعی نداشتند،اما به این نکته واقف بودند که قراراست درآن منطقه اتفاق خوبی رخ بدهد.چون واقعا این محوطه باستانی فراموش شده است.درباره آن اطلاع رسانی دقیقی صورت نگرفته وکسی این مکان را نمی شناسد.

چرا مکان های شناخته شده تری را انتخاب نکردید،قطعا اقبال رسانه ای بیشتر هم داشتی اگر سراغ مکان شناخته شده تری می رفتی ،دلیل اصلی انتخاب این محل چه چیز بود؟

علت انتخاب من یک به دلیل ویژگی منحصر به فرد این سنگ افراشته هااست.نمونه این سنگ افراشته هارا من در جای دیگری از ایران ،ندیدم.نه تنها درایران ،بلکه درجای دیگری هم نمونه شان رااندیدم.فقط گویا نمونه هایی با شباهت هایی در ترکیه وجود دارد.

ابعاد این سنگ افراشته ها چه قدراست؟

از حدود سی سانتیمتر شروع می شود تا حدود دومتر وده ،که همگی به طور منظم کنار هم چیده شدند.که این نظم از بالا وتصاویرهوایی بهتر دیده می شود.

این جا در اصل یک معبد است؟

بله و دارای چند بخش است،یک بخش ورودی است که یک غار بسیار زیبا درآن هست که گویا قبل از ورود ،افراد در این غارچند روزی می ماندند وبه پاک سازی مشغول می شدند ومنطقه بالادست معبد در قوشا تپه که بخش مسکونی و بخش صنعتی در آن قرار دارد.

قصد شما بعد از انجام این پروژه ،تعمیم و گسترش آن است؟

نه الزاما در حوزه مکان های باستانی. با توجه به کارکرد های مختلفی که آینه دارد،شاید در پروژه های بعدی با شکل وکانسپت متفاوت کار کنم.با آینه در جاهای مختلف،کارهای مختلفی می توان انجام داد.مثلا در کویر،دریا،رودخانه ،آینه قابلیت های خوانش متفاوت دارد.

پس آینه درپروژه های شما ثابت است.با توجه به این که گفتید فضا را تغییر خواهید داد ،چه چیزی برای شما در مکان های مختلف جذابیت ایجادمی کند؟

ماجرا شاید یک حرفی است که خیلی هم تکرار شده ،اما چون شخصا آن را تجربه کردم،من هم آن راتکرار می کنم.بعضی وقت ها تو اصلا انتخاب نمی کنی .امکان دارد تو سایت های مختلف باستان شناسی راببینی ،کویرهای زیبا یا مناطق مسکونی خاص.اماهیچ کدام تورادرگیر نمی کنند.دراین انتخاب ها 50 درصد انتخاب با توست و 50 درصد خود تصاویر هستند،که خود را به تو تحمیل می کنند.این تصاویرتو را رها نمی کنند،موقع خواب ،کارهای روزمره ،همه جا ،به شکل های مختلف دایم درذهن تو تداعی می شوند.برای همین با وجود دیدن تصاویر طبیعی ومناظر مختلف ،با دیدن شهر یئری ،درگیر آن شدم و تازمانی که پروژه تمام نشد،من از این درگیری ،رها نشدم.می خواستم یک مکالمه با این ها داشته باشم.

چرا ایران را انتخاب کردید ،ممکن است بخواهید این تجربه را خارج از ایران هم داشته باشید؟

ایران بسیار بزرگ است .من از یک حوزه دیگراجرای هنر مفهومی که در گالری ها اتفاق می افتاده و جمع وجورتر وشیک تر بوده وارد فضای دیگری شدم و در حال تجربه وآموختن چیزهای دیگری هستم.مثل کودکی که از دوره دبستان وارد دوره راهنمایی شده،حال اگر ناگهان او را به مقطع بالاتر ببری ،ممکن است به ضرر او تمام بشود.من خیلی دوست دارم در ایران کارکنم.دلایل آن ممکن است به خاطر تجربه و داشتن روابط بیشتر درایران باشد.در خارج از ایران باید از صفر شروع کنم.در ایران یک راهی تا الان برایم طی شده.ونکته دیگر این که من سرزمین خودم را خیلی دوست دارم.ارتباطی که من به لحاظ احساسی با این سنگ افراشته ها برقرار کردم،ارتباط خاصی بود.من روز اخر ،وقتی داشتم آینه هارا پاک می کردم ،ناگهان گریه کردم. احساس آشنایی عمیقی را با این سنگ افراشته ها تجربه کردم.بااین حرف نمی خواهم در این گفتگو فضای ناسیونالیستی را ایجاد کنم .به هر نقطه ای در ایران که نگاه می کنی ،قابلیت کار مفهومی را درآن می بینی.حالا با توجه به فرصتی که پیش آمده ،چرا بروم خارج ،برای کشور خودم کار می کنم. آنها به اندازه کافی هنرمند دارند. زیره به کرمان نمی برم.

شکل هنر های مفهومی ،به صورتی که من در حال حاضر درگالری ها مختلف می بینم ،بیشتر تبدیل شده به میانبری که هنرمندان جوان از آن استفاده می کنند تا پله های ترقی و شهرت را سریع تر با آن طی کنند و بیشترتبدیل به مد شده.چراکه به نظر سهل الوصول تر است.هنر اجرا،چیدمان یا ویدئو،طرفداران بیشتر دارد چون نیاز به مقدمات ضروری دیگررسانه هارا ندارد.شما در حوزه هنرهای مفهومی بیشتر فعال بودید به نظر شما درب برای ورود دیگران در زمینه هنر زمینی باز است و توصیه شما چیست ؟

بله به نظرم درب باز است ،کمااین که من دانشجویانی را دیدم که در این زمینه ،کارهای کوچکی را انجام دادند.کسی وکیل – وصی هنر خاصی که نیست.مهم داشتن استمرار مثلا در حوزه هنرهای مفهومی است.از دوره اول نمایشگاه مفهومی در موزه هنرهای معاصر به این طرف ،چند نفر به کار خود ادامه دادند؟از آن مجموعه بزرگ که گرد آوری شده و آثار بسیار بسیار بدی هم بودند البته به جزچند اثر،3 الی 4 نفر تا الان باقی مانده اند.مسئله واقعا استمرار در کار است.خیلی ها وقتی با سختی های کار مواجه شدند،آن را رها کردند.اجرای همین پروژه در شهر یئری،کوتاه بود،اما پیش تولید کار خیلی سخت بود.توجیه افراد مختلف ومجاب کردن کمیته هایی که میراث فرهنگی استان اردبیل با حضور باستان شناسان خبره برای اجرای این پروژه تشکیل داد،برای بررسی این که مبادا آسییبی به منطقه و سنگ افراشته ها وارد نشود و الی آخر...

برای این آسیب نرساندن به سنگ افراشته ها شما چه کردید؟

اول این که قاب این آینه ها رااز چوب ساختم ودوم اتصال این اینه ها بود چون حفاری در این منطقه در کل ممنوع است ومن از دو طرف پایه هایی را به آینه ها متصل کردم که تکیه گاهی باشد وبتواند وزن سازه آینه ها را تحمل کند ،در عین حال که به زمین اتصال ندارد و برای استحکام از سنگ های بزرگ استفاده کردم و سپس شن پاشی. برای محافظت از قاب های چوبی از پوشش های اپوکسی استفاده شد.

این مواد برای سنگ افراشته ها ضرری ندارد.مثلا اگر با هوا اکسید بشوند؟

خیر. من در کارگاه ،روی قاب های چوبی را با اسپری پوشاندم و بعداز خشک شدن آن ها را به محوطه منتقل کردیم.آسیب های دیگری وجود دارد که سنگ افراشته ها را تهدید می کند. مثل یخ بر شدن،یا گل سنگ که آسیب گیاهی است،در طول چند سال گذشته ،سرعت این آسیب بیشتر هم شده.

این به علت تغییر اکو سیستم بوده؟

خیر.سنگ ها افراشته ها مقاومت خود را در مقابل باکتری ها ،گل سنگ ها و برودت شدید در زمستان از دست دادند .

چه طور هفت هزار سال مقاومت کردند و حالا مقاومت خودشان را از دست دادند؟

به هر حال بخشی از این تغییرات متعلق به ساختار خود این سنگ ها وفشرده گی مولکولی آن هاست.

کاری برای حفظ و نجات این آثار صورت گرفته و آیا اساسا امکان جلوگیری این آسیب ها وجود دارد؟

کارشناسان میراث فرهنگی استان اردبیل و مشگین شهر بسیار دل سوزند.اما مساله فقط نبود بودجه است.استان اردبیل به لحاظ تعدد و تنوع سایت های باستانی می تواند در درجه اول اهمیت قرار بگیرد .این موضوع را قبلا هم ،از طریق رسانه های مختلف من اعلام کردم.به علت وجود نشانه های تمدن های بسیار بسیار مهم در کنار رودخانه "قره سو"که یکی از آن ها تمدن "شهر یئری" است.مدیریت بر این سایت ها به خاطر تعدد،وکمبود بودجه مرمت در این استان بسیار مشکل است.این سرزمین مثل طلا می ماند واین همه محرومیت باعث تعجب است !بخشی از کار من معرفی این سایت باستانی است .من به این موضوع در نشست پژوهشی گالری ایست هم اشاره کردم.بیش از نیمی از صحبت های من به معرفی این سایت اختصاص داشت. این را وظیفه خود می دانم.

برای سخن پایانی نکته خاصی دارید،که بخواهید مطرح کنید؟

مورد مهمی که من روی آن می خواهم تاکید داشته باشم این موضوع است که این پروژه اولین پروژه همکاری "میان رشته ایی" هنر مفهومی و باستان شناسی است.ما تا به امروز هنرمندی نداشتیم که توان انجام چنین پروژه ای را داشته باشد. این پروژه از رسانه هنری استفاده می کند تا ما به حوزه دیگری برویم که خودش نوعی مرکز گریزی است. یعنی حرکت از یک متن به متنی دیگر. از هنر مفهومی به باستان شناسی.

سوال آخر من هم این است ،آیا یکی از دلایل انجام این پروژه برای شما توجه رسانه ای وحتی مخاطبین به این مقوله با توجه به خاص بودن نوع آن نبود؟

کدام هنرمندی است که از توجه خرسند نباشد،اما قطعا اولویت من این مقوله نبود.به هر حال رسانه ها در درجه اول در استان اردبیل و بعد در تهران توجه خاصی به این اتفاق داشتند ،وبه تدریج دیگران هم نسبت به این موضوع حساس شدند.در حال حاضر مطرح شدن من به عنوان هنرمند برای من مهم نیست.مهم برای من این است که به این سایت باستان بیشتر توجه شود.واگر به این بهانه خودم هم مطرح شوم ،خوب است.

هزینه های شما توسط میراث فرهنگی پرداخت شد؟

بله. من در خود سایت ساکن بودم ،البته در بخش نگهبانی .به هر حال اولویت برای من الان تخصیص بودجه برای رفع مشکلات این سایت است.عمر این سنگ افراشته ها به اعتقاد من بیش از ده سال دیگر نیست،تمام پرتره های این سنگ افراشته ها در حال تخریب است.

این سایت باستانی دقیقا در کجا واقع شده؟

از اردبیل به سمت مشگین شهر باید حرکت کنید پس از حدود یک ساعت رانندگی تابلوی راهنمایی وجود دارد که روی آن نوشته شده: "شهر باستانی یئری" در کنار روستای قدیمی پیرازمیان و قابل بازدید برای عموم هم هست.چون تا انتها جاده کشی شده وبا خودروی شخصی می شود تا محوطه باستانی رفت.

ممنون بابت این گفت و گو.

من هم متشکرم از اینکه توجه کردید

0 views0 comments

Comentarios


bottom of page